قرآن و عترت

۱۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

پیامبری فرستادی که مردم را به سوی بهشت دعوت کند اما نه دعوت پیامبران را پذیرفتند

و نه آنچه را که به آن رغبت می دهی میل پیدا کرده اند و نه به آنچه تشویق کرده ای،

مشتاق می شوند ؛ به مردار دنیا حمله کرده و از خوردن آن سربزیر شده اند و در عین حال

برای دوستی آن با هم رفیق هستند. کسی که عشق چیزی را در سرش داشته باشد ،

چشمش را نابینا می سازد و قلبش را مریض می گرداند. چنین فردی با چشم مریض می بیند ،

با گوش سنگین می شنود ، عقل او را خوشگذرانی متلاشی کرده ، دنیا قلبش را بیجان ساخته

و اسیر نفس خویش است. این دنیا طلبان می بینند که چگونه از دنیایی که آن را پناهگاه خود

می دانستند جدا می شوند و به وعده هایی که خدا به آنان داده دست می یابند ؛

سختی هایی که قابل بحث نیست آنان را احاطه می کند. سختی جان کندن و غم از دست دادن

دنیا مغز آنان را فشار می دهد ، دست و پاهای آنان را سست می کند ، رنگ های آنان را تغییر

می دهد ، سپس آثار مرگ در آنان فزونی میگیرد. مرگ زبان آنان را بند می آورد ؛

چنین فردی میان بستگانش است،با چشم میبیند ، با گوش میشنود ، عقلش سالم است و فکرش

کار میکند. او فکر میکند که عمرش را در چه راهی نابود کرده ، روزگارش را در چه مسیری گذرانده

است؟! در بستر مرگ به خاطر می آورد اموالی را که در جمع آوری آن دقت نکرد و از حلال و حرام

انباشته ساخت ، اینک عوارض جمع ساختن مال گریبانش را گرفته و از سوی دیگر باید از آن جدا

گردد. ثروت را برای دیگران می گذارد تا از آن لذت ببرند و سود بگیرند ، در نتیجه لذت ثروتش برای

دیگران است و گناهش بر دوش وی ، نمی تواند از چنین شرایطی خارج گردد!!

در بستر مرگ انگشت ندامت را به دندان میگزد. مرگ گریبانش را گرفته و نسبت به آینده ی خود

ناامید است ، آرزو میکند که این ثروتی که حسرت آن را می خورده و نسبت به آن حسادت

می ورزیده مال دیگری بود.مرگ به تدریج در بدنش نفوذ می کند و کارش به جایی می رسد که

زبان و گوشش هماهنگ نیست ، در میان بستگان خویش است و نمی تواند حرف بزند ،

نمی شنود ، چشمهایش را به اطراف می چرخاند ، به صورت های خویشاوندانش می اندازد ،

حرکت زبانهای بستگانش را می بیند اما صدای آنها را نمی شنود. پس مرگ نزدیکتر می شود ،

چشمها همانند گوشش از کار می افتد و روح از بدنش خارج می گردد ؛

کار به جایی می رسد که او در میان خویشاوندانش همانند مردار می شود. از او میترسند.

از نزدیک شدن به او وحشت دارند. نه پاسخ به گریه ها میدهد و نه فریادی را جواب ؛

لحظاتی بعد جسدش را به عمق زمین منتقل می کند و او را تسلیم عملش می گردانند و

از دیدارش دست می کشند ؛

  • محمد محمد

بسیاری از افراد در مورد قیام حضرت تصور می کنند که این قیام منجر به بزرگ ترین و خونین ترین جنگ تاریخ می شود و حضرت سال ها با جنگ و قیام مسلحانه به مبارزه با کفر و شرک و نفاق می پردازد و همه کفار و مشرکین و دشمنان اسلام، حتی مسلمانان سست ایمان را می کشد و بعد از این جنگ خونین، هر کس می ماند، اهل سعادت و ایمان خواهد بود.
معمولاً نقاشی هایی هم که از امام زمان (عج) کشیده می شود، تصویر مردی است که روی اسب نشسته و شمشیر خود را بلند کرده و آماده دادن دستور نبرد است، آیا واقعاً این گونه است؟

 

قیامی فکری و فرهنگی

قضا و تکامل و قطعی درمورد جزییات قیام امام زمان (عج) برای ما ممکن نیست، اما آن چه از جمع بندی روایات و دلایل عقلی به دست می آید، این است که انقلاب جهانی امام زمان (عج)، پیش از هر چیز، انقلابی فرهنگی و فکری است، نه نظامی و کودتایی و به خاطر همین شیوه است که اکثر مردم بدون هیچ جنگ و خون ریزی و مقاومتی، جذب حکومت امام می شوند.


حتی اگر ظهور امام زمان (عج) را در همین سال ها در نظر بگیریم، چگونه می توان تصور کرد که بدون کار فکری و فرهنگی و روشن کردن حقیقت برای مردم، جمعیتی چند میلیاردی حاضر به پذیرش تفکر و عقیده ما شوند و دست از دین و آیین و عقاید و باورهای خود بردارند یا چگونه می توان این جمعیت عظیم را به زور همراه کرد؟

دوران رشد عقل ها

این مسئله حقیقتی است که از برخی روایات به روشنی به دست می آید و نشان می دهد دوران ظهور امام زمان (عج)، دوران رشد عقل و معرفت بشر است. به گونه ای که اکثر مردم با مواجه شدن با حقیقت و استدلال و منطق روشن امام، به راحتی آن حضرت را می پذیرند و دست از رفتار و تفکرات اشتباه خود می کشند.
در برخی روایات آمده که امام زمان (عج) به رشد عقلی مردم می پردازند و امام با این امر، مردم را آماده پذیرش حکومت جهانی می کند و آنان را به فرهنگ و تمدن اسلام فرا می خواند. امام صادق(ع) فرمودند: «آن گاه که قائم ما قیام کند، خداوند دست رحمت بر سر بندگان می گذارد و به وسیله او، خرد و اندیشه های انسان کامل می شود.»
برخی روایات از رشد علمی در زمان ظهور امام زمان (عج) سخن به میان آوردند و دوران ظهور را دوران گسترش علم نامیدند و یکی از ویژگی های مهم حکومت امام را گسترش علم دانستند. دراین زمینه امام صادق (ع) فرمودند: «دانش 27 بخش داردکه بشر تاکنون، دو بخش آن را آموخته است. به هنگام قیام امام زمان (عج) 25 بخش دیگر بر آن افزوده می شود».

رشد فکری، لازمه پیروزی

از نظر عقلی این ادعا قابل قبول است، زیرا اگر بنا بر جنگ و نبرد بود که این همه تأخیر نیاز نبود و در گذشته که جمعیت و قدرت تسلیحاتی انسان ها کمتر بود، این قیام انجام می شد که پیروزی راحت تر بود. همه می دانیم یکی از عوامل تحقق قیام حضرت، وجود 313 انسان کامل در یک زمان است. به نظر شما با 313 نفر چگونه می توان در جنگی جهانی پیروز شد؟ ممکن است گفته شود این پیروزی با اعجاز الهی و قدرت خاص امامت به دست می آید، نه ابزار و امکانات عادی و شرایط طبیعی، اما در جواب باید گفت اگر این گونه بود که نیاز به همین 313 نفر هم نبود. پس چرا تاکنون ظهور حضرت به تأخیر افتاده است؟
روشن است که ماهیت قیام و ظهور حضرت چیز دیگری است و این تعداد هم مسئولیت مهم تری، غیر از جنگ و فرماندهی نبرد نظامی را بر عهده دارند.

کشتار بزرگ توسط پرچم دار صلح؟

یکی از مهم ترین نشانه های جامعه بی نظیر امام زمان (عج)، صلح، امنیت و عدالت است تا جایی که همه آن حضرت را منجی، یعنی نجات بخش می دانند. با وجود این روشن است که این امر با کشتار و خون ریزی هم خوانی ندارد و هر چند قیام حضرت از روی ظلم و بی عدالتی نیست، اما نمی توان با بزرگ ترین جنگ تاریخ و سال ها خون ریزی و کشتار، جامعه ای سرشار از صلح و عدالت و امنیت را تشکیل داد.
دلیل این مسئله این است که حکومتی که با جنگ و زور و مقابله شدید نظامی شکل گرفته است، سرشار از مخالفت های درونی و قیام های مخالفان و کودتاهای کوچک و بزرگ خواهد بود. و چنین جامعه ای روی آرامش و امنیت را نخواهد دید، زیرا در حکومت جهانی حضرت قرار نیست تنها مسلمانان، آن هم شیعیان خالص زنده بمانند و دیگران از دم تیغ بگذرند، بلکه همه مردم در مناطق گوناگون جهان در این حکومت حضور خواهند داشت. اگر ملتی با زور و کشتار مجبور به تسلیم شده باشد، هیچ وقت درستی این حکومت را نخواهد پذیرفت و روزی علیه آن قیام خواهند کرد.

یقیناً جنگ خواهد شد.

بعد از ظهور امام، افراد و جریان های فکری و حکومت ها و دولت هایی، با حکومت امام مخالفت می کنند و می کوشند مانع پیشرفت قیام و شکل گیری حکومت جهانی حضرت شوند و به هر وسیله ممکن به مقابله و مبارزه با ایشان بر می خیزند. در برابر این گروه از دشمنان، در ابتدا حضرت آنان را نصیحت و هدایت می کند، چه بسا برخی از آنان تحت تأثیر موعظه امام و استدلال قاطع و روشن حضرت قرار گرفته، جذب حکومت ایشان شوند، ولی یقیناً برخی دیگر به لجاجت خود ادامه می دهند که در برابر این گروه، امام با قاطعیت می ایستد و همه آنان را از بین می برد و زمین را از آلودگی وجود این کوردلان مخالف حقیقت پاک می کند.


چون این گروه ها و حکومت ها و دولت ها، از قدرت بسیاری در عالم برخوردارند و منابع مالی و نظامی فراوانی در اختیار دارند، جنگی بزرگ به راه می اندازند و چه بسا مبارزه با آنان سال ها به طول می انجامد، اما این به معنای مقابله نظامی با همه مردم جهان و کشته شدن اکثر آنان نیست، بلکه در نتیجه تلاش های فکری و فرهنگی و مبارزه با سران کفر و ظلم، در نهایت قیام حضرت به پیروزی می رسد و مردم جهان در حکومت جهانی حضرت به صلح و رفاه و امنیت مطلق دست می یابند.


ظهور امام زمان (عج) پنج نشانه حتمی دارد و آن عبارتست از: قیام یمنی، خروج سفیانی، ندای آسمانی، فرورفتن سپاهی در یمن و کشته شدن نفس زکیه.



نـشانه های تخلف ناپذیر ظهور امام مهدی علیه السلام که بی هیچ تردیدی مقارن ظهور آن حضرت رخ خواهند داد و ارتباط گسست ناپذیری با آن دارند، پنج نشانه اند.

بـرخی از این پنج نشانه، اندکی پیش از ظهور و برخی چند ماه پس از آمدن آن گرامی و برخی اندکی پیش از قیام نجات بخش و جهانی آن حضرت ، پدیدار خواهند شد.

در ایـن مـورد، روایـات بـسـیـاری وارد شده است که با اندک تفاوت در ترتیب پیدایش این علایم و نشانه ها، آنها را نشان می دهد. نـخست، برخی از روایات را که این علایم پنجگانه را به صورت کوتاه ترسیم می کـنـد مـی آوریـم، آنگاه هر کدام از آن نشانه ها را با توضیحی که در روایات در مورد آن آمده و تفسیر مناسبی که به ذهن می رسد، ترسیم می نماییم.

امام صادق علیه السلام در این مورد فرمود: ..................

خـمـس قـبل قیام القائم علیه السلام : الیمانی و السفانی و المنادی ینادی من السماء و خسف بالبیداء و قتل النفس ‍ الزکیة .(1) پیش از قیام مهدی علیه السلام پنج رخداد بزرگ در پیش خواهد بود:

1 ـجنبش ترقی خواهانه مرد یمنی،2 ـ جنبش ارتجاعی سفیانی، 3 ـ ندای روح بخش آسمانی، 4 ـ فرو رفتن زمین، 5 ـ قتل نفس زکیه

امام در ادامه فرمود: قـبـل قـیـام القـائم خـمـس عـلامـات مـحـتـومـات : الیـمـانـی و السـفـیـانـی و الصـیـحـة و قتل النفس الزکیة و الخسف بالبیداء.(2) پیش از قیام قائم ، پنج علامت و نشانه مهم در پیش خواهد بود: جـنـبـش مـردم تـرقـی خـواه یـمـنـی، جـنـبـش ارتـجـاعـی سـفـیـانـی، نـدای آسـمـانـی، قتل نفس زکیه و فرو رفتن زمین.

و نیز فرمود: النداء المحتوم و السفیانی من المحتوم و خسف البیداء من المحتوم و الیمانی من المحتوم و قتل الفنس الزکیه من المحتوم .(3) نـدای آسـمـانـی بـه هـنگامه قیام قائم ، جنبش ارتجاعی سفیانی ، جنبش مترقی مرد یمنی ، فرو رفتن زمین و دیگر، کشته شدن نفس زکیه ، این پنج نشانه ، از علایم قطعی ظهورند.

پی نوشت:
1- اکـمال الدین ، صدوق ، ج 2، ص 649، غیبت طوسی ، ص 267، با اندک تفاوت در ترتیب علائم پنجگانه و بحارالانوار، ج 52، ص 203.
2- اکمال الدین ، ج 2، ص 650 و بحار الانوار، ج 52، ص 204.
3- غیبت نعمانی ، ص 252 و 257، و بحارالانوار، ج 52، ص 233.

منبع : مرکز نشر اعتقادات

 


منبع: نشریه انتظار نوجوان، شماره 64

 

  • محمد محمد

دومین فرزند برومند حضرت علی و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ایشان باد، در خانه وحی و ولایت چشم به جهان گشود.

چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص ) رسید، به خانه حضرت علی (ع ) و فاطمه را فرمود تا کودکش را بیاورد. اسما او را در پارچه ای سپید (2) (س ) آمد و اسما پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ (3) او اقامه گفت . به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش ، امین وحی الهی ، جبرئیل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) چون علی برای تو بسان هارون (5) که به عربی (حسین ) خوانده می شود نام بگذار. (4)برای موسی بن عمران است ، جز آن که تو خاتم پیغمبران هستی .

و به این ترتیب نام پرعظمت "حسین " از جانب پروردگار، برای دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندی را برای کشت ، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او (6) فرزندش به عنوان عقیقه (7) نقره صدقه داد.

 

حسین (ع ) و پیامبر (ص )

از ولادت حسین بن علی (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفی که پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز می داشت ، به بزرگواری و مقام شامخ پیشوای سوم آگاه شدند. سلمان فارسی می گوید: دیدم که رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی ، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهای خدایی که نه نفرند و خاتم ایشان ، (8) قائم ایشان (امام زمان "عج ") می باشد.

انس بن مالک روایت می کند: وقتی از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می داری ، فرمود:

بارها رسول گرامی حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد و (9) حسن و حسین را، (10) آنان را می بویید و می بوسید. ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است ، در عین حال اعتراف می کند که : "رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه های خویش نشانده بود و به سوی ما می آمد، وقتی به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست (11) داشته ، و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است .

عالی ترین ، صمیمی ترین و گویاترین رابطه معنوی و ملکوتی بین پیامبر و حسین را می توان در این جمله رسول گرامی اسلام (ص ) خواند که فرمود: "حسین از من و من از (12) حسینم

حسین (ع ) با پدر

شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپری شد، و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقای پروردگار شتافت ، مدت سی سال با پدر زیست . پدری که جز به انصاف حکم نکرد، و جز به طهارت و بندگی نگذرانید، جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت . پدری که در زمان حکومتش لحظه ای او را آرام نگذاشتند،همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند. در تمام این مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد، و در چند سالی که حضرت علی (ع ) متصدی خلافت ظاهری شد، حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامی ، مانند یک سرباز فداکار همچون برادر بزرگوارش می کوشید، و در جنگهای "جمل "، "صفین " و "نهروان " شرکت و به این ترتیب ، از پدرش امیرالمؤمنین (ع ) و دین خدا حمایت کرد و (13) داشت . حتی گاهی در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می کرد.

در زمان حکومت عمر، امام حسین (ع ) وارد مسجد شد، خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن می گفت . بلادرنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: "از منبر (14) پدرم فرود آی ....

امام حسین (ع ) با برادر

پس از شهادت حضرت علی (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع )مامت و رهبری شیعیان به حسن بن علی (ع )، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع )، منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) که دست پرورد وحی محمدی و ولایت علوی بود، همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتی بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتیها را تحمل نماید، امام حسین (ع ) شریک رنجهای برادر بود و چون می دانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین معاویه ، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویی نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوی معاویه بشکند و سزای ناهنجاریش را به کنارش بگذارد، ولی امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشی فراخواند، امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه (15) برآمد، و با بیانی رسا و کوبنده خاموشش ساخت .

 

امام حسین (ع ) در زمان معاویه

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت فرمود، به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن علی (ع ) امامت و رهبری شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبری جامعه گردید. امام حسین (ع ) می دید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده ، سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامی و قوانین خداوند است ، و از این حکومت پوشالی مخرب به سختی رنج می برد، ولی نمی توانست دستی فراز آورد و قدرتی فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامی پایین بکشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعی مشابه او داشت .

امام حسین (ع ) می دانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگی قدرت بپردازد، پیش از هر جنبش و حرکت مفیدی به قتلش می رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پیشه ساخت که اگر برمی خاست ، پیش از اقدام به دسیسه کشته می شد، و از این کشته شدن هیچ نتیجه ای گرفته نمی شد.

بنابراین تا معاویه زنده بود، چون برادر زیست و علم مخالفتهای بزرگ نیفراخت ، جز آن که گاهی محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می گرفت و مردم را به آینده نزدیک امیدوار می ساخت که اقدام مؤثری خواهد نمود. و در تمام طول مدتی که معاویه از مردم برای ولایت عهدی یزید، بیعت می گرفت ، حسین به شدت با او مخالفت کرد، و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولی عهدی او را نپذیرفت و حتی گاهی (16) سخنانی تند به معاویه گفت و یا نامه ای کوبنده برای او نوشت .

معاویه هم در بیعت گرفتن برای یزید، به او اصراری نکرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت ...

قیام حسینی

یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامی تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند،و برای این که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت کند، مصمم شد برای نامداران و شخصیتهای اسلامی پیامی بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به همین منظور، نامه ای به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که برای من از حسین (ع ) بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم این خبر را به امام حسین (ع ) رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود:

"انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل (17) یزید آن گاه که افرادی چون یزید، (شراب خوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاک که حتی ظاهر اسلام را هم مراعات نمی کند) بر مسند حکومت اسلامی بنشیند، باید فاتحه اسلام را خواند. (زیرا این گونه زمامدارها با نیروی اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بین می برند.)

امام حسین (ع ) می دانست اینک که حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است ، اگر در مدینه بماند به قتلش می رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفی از مدینه به سوی مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید، در بین مردم مکه و مدینه انتشار یافت ، و این خبر تا به کوفه هم رسید. کوفیان از امام حسین (ع ) که در مکه بسر می برد دعوت کردند تا به سوی آنان آید و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل ، پسر عموی خویش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفی را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد. مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه ای روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت کردند، و مسلم هم نامه ای به امام حسین (ع ) نگاشت و حرکت فوری امام (ع ) را لازم گزارش داد.

هر چند امام حسین (ع ) کوفیان را به خوبی می شناخت ، و بی وفایی و بی دینی شان را در زمان حکومت پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان اعتماد کرد، و لیکن برای اتمام حجت و اجرای اوامر پروردگار تصمیم گرفت که به سوی کوفه حرکت کند.

با این حال تا هشتم ذی حجه ، یعنی روزی که همه مردم مکه عازم رفتن به "منی " بودند و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مکه (18) برساند، آن حضرت در مکه ماند و در چنین روزی با اهل بیت و یاران خود، از مکه به طرف عراق خارج شد و با این کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پیغمبر امت ، یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ، بلکه علیه او قیام کرده است .

یزید که حرکت مسلم را به سوی کوفه دریافته و از بیعت کوفیان با او آگاه شده بود، ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین طرفداران حکومت بنی امیه بود) به کوفه فرستاد. ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویی و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهدید ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت ، و مسلم به تنهایی با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگی دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهید شد.

(سلام خدا بر او باد). و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت ، و کار به جایی رسید که عده ای از همان کسانی که برای امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.

امام حسین (ع ) از همان شبی که از مدینه بیرون آمد، و در تمام مدتی که در مکه اقامت گزید، و در طول راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهی به اشاره ، گاهی به اعلان می داشت که : "مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامی یزید و صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی در برابر ظلم و ستمگری است و جز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدی هدفی ندارم .

و این مأموریتی بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتی اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسیری خانواده اش اتمام پذیرد. رسول گرامی (ص ) و امیرمؤمنان (ع) و حسن بن علی (ع ) پیشوایان پیشین اسلام ، شهادت امام حسین (ع ) را بارها بیان فرموده بودند. حتی در هنگام ولادت امام حسین (ع )، و خود امام حسین (ع ) به (19) رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود.

علم امامت می دانست که آخر این سفر به شهادتش می انجامد، ولی او کسی نبود که در برابر دستور آسمانی و فرمان خدا برای جان خود ارزشی قائل باشد، یا از اسارت خانواده اش واهمه ای به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را سعادت می پنداشت . (سلام ابدی خدا بر او باد) .

خبر "شهادت حسین (ع ) در کربلا" به قدری در اجتماع اسلامی مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته ، از رسول الله (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن علی (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند. بدینسان حرکت امام حسین (ع ) با آن درگیریها و ناراحتیها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشدید کرد. بویژه که خود در طول راه می فرمود: "من کان باذلا فینا مهجته (20) و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا.

هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بیاید. و لذا در بعضی از دوستان این توهم پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف سازند.

غافل از این که فرزند علی بن ابی طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر، و از دیگران به وظیفه خویش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشید.

باری امام حسین (ع ) با همه این افکار و نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد، و کوچکترین خللی در تصمیمش راه نیافت .

سرانجام ، رفت ، و شهادت را دریافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر یک ستاره ای درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهایشان شنهای گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقی مانده بسترهای گناه آلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست ، و اساسا اسلام از بنی امیه و بنی امیه از اسلام جداست .
راستی هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع ) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند، و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوترانیهای او و عمالش را می شنیدند، چقدر از اسلام متنفر می شدند، زیرا اسلامی که خلیفه پیغمبرش یزید باشد، به راستی نیز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنیدیم و خواندیم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید، هماره و همه جا دهان گشودند و فریاد زدند، و پرده زیبای فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیره خواران بنی امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریکه ای که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست . سخنانشان رسالت شهادت حسینی را تکمیل کرد، طوفانی در جانها برانگیختند، چنان که نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستی و رذالت و دناءت گردید و همه آرزوهای طلایی و شیطانیش چون نقش بر آب گشت . نگرشی ژرف می خواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت .

از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شیعیانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتیدنش را، سالروز قیام و شهادتش را با سیاه پوشی و عزاداری محترم می شمارند، و خلوص خویش را با گریه بر مصایب آن بزرگوار ابراز می دارند. پیشوایان مآل اندیش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنایتی خاص داشتند.

غیر از این که خود به زیارت مرقدش می شتافتند و عزایش را بر پا می داشتند، در فضیلت عزاداری و محزون بودن برای آن بزرگوار، گفتارهای متعددی ایراد فرموده اند. ابوعماره گوید: "روزی به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم ، فرمود اشعاری در سوگواری حسین برای ما بخوان . وقتی شروع به خواندن نمودم صدای گریه حضرت برخاست ، من می خواندم و آن عزیز می گریست ، چندان که صدای گریه از خانه برخاست .

بعد از آن که اشعار را تمام کردم ، امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام (21) حسین (ع ) مطالبی بیان فرمود و نیز از آن جناب است که فرمود: "گریستن و بی تابی کردن در هیچ مصیبتی شایسته (22) نیست مگر در مصیبت حسین بن علی ، که ثواب و جزایی گرانمایه دارد.

باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که یکی از اصحاب بزرگ او است فرمود: "به شیعیان ما بگویید که به زیارت مرقد حسین بروند، زیرا بر هر شخص باایمانی که (23) به امامت ما معترف است ، زیارت قبر اباعبدالله لازم می باشد.

امام صادق (ع ) می فرماید: "ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال . (24) همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیده ای ارزش و فضیلتش بیشتر است .

زیرا که این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان و عمل صالح می دهد و گویی روح را به سوی ملکوت خوبیها و پاکدامنیها و فداکاریها پرواز می دهد. هر چند عزاداری و گریه بر مصایب حسین بن علی (ع )، و مشرف شدن به زیارت قبرش و بازنمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیاری والا دارد، لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارتها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد، بلکه همه این تظاهرات ، فلسفه دین داری ، فداکاری و حمایت از قوانین آسمانی را به ما گوشزد می نماید، و هدف هم جز این نیست ، و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینی آموختن انسانیت و خالی بودن دل از هر چه غیر از خداست می باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم ، هدف مقدس حسینی به فراموشی می گراید.

 

اخلاق و رفتار امام حسین (ع )

با نگاهی اجمالی به 56سال زندگی سراسر خداخواهی و خداجویی حسین (ع )، درمی یابیم که هماره وقت او به پاکدامنی و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهیم عمیقی والاتر از درک و دید ما گذشته است . اکنون مروری کوتاه به زوایای زندگانی آن عزیز، که پیش روی ما است :

جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیاری و حتی در آخرین شب (25) داشت . گاهی در شبانه روز صدها رکعت نماز می گزاشت .

زندگی دست از نیاز و دعا برنداشت ، و خوانده ایم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خدای خویش به خلوت بنشیند. و فرمود: "خدا می داند که من نماز و تلاوت (26) قرآن و دعای زیاد و استغفار را دوست دارم (27) حضرتش بارها پیاده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.

ابن اثیر در کتاب "اسد الغابة " می نویسد: "کان الحسین رضی الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال (28) الخیر جمیعها. حسین (ع ) بسیار روزه می گرفت و نماز می گزارد و به حج می رفت و صدقه می داد و همه کارهای پسندیده را انجام می داد.

شخصیت حسین بن علی (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتی با برادرش امام مجتبی (ع ) پیاده به کعبه می رفتند، همه بزرگان و شخصیتهای اسلامی به (29) احترامشان از مرکب پیاده شده ، همراه آنان راه می پیمودند.

احترامی که جامعه برای حسین (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگی می کرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمی جست - با جان جامعه هماهنگ بود، چونان دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ایمان بی تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و یاور مردم ساخته بود.

و گرنه ، او نه کاخهای مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمی بستند، و حرم رسول الله (ص ) را برای او خلوت نمی کردند... این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعی اوست ، بخوانیم :

روزی از محلی عبور می فرمود، عده ای از فقرا بر عباهای پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره های خشکی می خوردند، امام حسین (ع ) می گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : "ان الله لا یحب المتکبرین "، خداوند متکبران را دوست نمی دارد. (30)

پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنید.

آنها هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدین ترتیب پذیرایی گرمی (31) هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند، از آنان به عمل آمد، و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت .

شعیب بن عبدالرحمن خزاعی می گوید: "چون حسین بن علی (ع ) به شهادت رسید، بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند، علتش را از امام زین العابدین (ع ) پرسیدند، فرمود این پینه ها اثر کیسه های غذایی است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه (32) زنهای شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا می رسانید.

شدت علاقه امام حسین (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمایت از ستم دیدگان می توان در داستان "ارینب وهمسرش عبدالله بن سلام " دریافت ، که اجمال و فشرده اش را در این جا متذکر می شویم : یزید به زمان ولایت عهدی ، با این که همه نوع وسایل شهوترانی و کام جویی و کامروایی از قبیل پول ، مقام ، کنیزان رقاصه و... در اختیار داشت ، چشم ناپاک و هرزه اش را به بانوی شوهردار عفیفی دوخته بود.

پدرش معاویه به جای این که در برابر این رفتار زشت و ننگین عکس العمل کوبنده ای نشان دهد، با حیله گری و دروغ پردازی و فریبکاری ، مقدماتی فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش یزید بکشاند. حسین بن علی (ع ) از قضیه باخبر شد، در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشه شوم معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یکی از قوانین اسلام ، زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدی و تجاوز یزید را از خانواده مسلمان و پاکیزه ای قطع نمود و با این کار همت و غیرت الهی اش را نمایان و علاقه مندی خود را به حفظ نوامیس جامعه مسلمانان ابراز داشت ، و این رفتار داستانی شد که در مفاخر آل علی (ع ) و دناءت و ستمگری بنی امیه ، برای همیشه در تاریخ به یادگار (33) ماند.

علائلی در کتاب "سمو المعنی " می نویسد:

"ما در تاریخ انسان به مردان بزرگی برخورد می کنیم که هر کدام در جبهه و جهتی عظمت و بزرگی خویش را جهان گیر ساخته اند، یکی در شجاعت ، دیگری در زهد، آن دیگری در سخاوت ، و... اما شکوه و بزرگی امام حسین (ع ) حجم عظیمی است که ابعاد بی نهایتش هر یک مشخص کننده یک عظمت فراز تاریخ است ، گویا او جامع همه (34) والاییها و فرازمندیها است .

آری ، مردی که وارث بی کرانگی نبوت محمدی است ، مردی که وارث عظمت عدل و مروت پدری چون حضرت علی (ع ) است و وارث جلال و درخشندگی فضیلت مادری چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والای عظمت انسان و نشانه آشکار فضیلتهای خدایی نباشد. درود ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم .

امام حسین (ع ) و حکایت زیستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه یک بزرگ مرد تاریخ را برای ما مجسم می سازد، بلکه او با همه خویشتن ، آیینه تمام نمای فضیلتها، بزرگ منشیها، فداکاریها، جان بازیها، خداخواهیها وخداجوییها می باشد، او به تنهایی می تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنویت و فضیلتهای انسان را ارجمند نمود.


پی نوشتها:

در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع ) اقوال دیگری هم گفته شده است ، ولی (1)
ما قول مشهور بین شیعه را نقل کردیم . ر. به . ک . اعلام الوری طبرسی ، ص .213
احتمال دارد منظور از اسما، دختر یزید بن سکن انصاری باشد. ر. به . ک . اعیان (2)
الشیعه ، جزء ,11 ص .167
امالی شیخ طوسی ، ج 1، ص .377 (3)
شبر بر وزن حسن ، و شبیر بر وزن حسین ، و مبشر بر وزن محسن ، نام پسران هارون (4)
بوده است و پیغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام
نامیده است - تاج العروس ، ج 3، ص ,389 این سه کلمه در زبان عبری همان معنی را
دارد که حسن و حسین و محسن در زبان عربی دارد - لسان العرب ، ج ,66 ص .60
معانی الاخبار، ص .57 (5)
در منابع اسلامی درباره عقیقه سفارش فراوان شده و برای سلامتی فرزند بسیار (6)
مؤثر دانسته شده است . ر. به . ک . وسائل الشیعه ، ج ,15 ص 143به بعد.
کافی ، ج 6، ص .33 (7)
مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 146- کمال الدین صدوق ، ص .152 (8)
سنن ترمذی ، ج 5، ص .323 (9)
ذخائر العقبی ، ص .122 (10)
الاصابه ، ج ,11 ص .30 (11)
سنن ترمذی ، ج 5، ص 324- در این قسمت روایاتی که در کتابهای اهل تسنن آمده (12)
است نقل شد تا برای آنها هم سندیت داشته باشد.
الاصابه ، ج 1، ص .333 (13)
تذکرة الخواص ابن جوزی ، ص 34- الاصابه ، ج 1، ص ,333 آن طور که بعضی از (14)
مورخین گفته اند این موضوع تقریبا در سن ده سالگی امام حسین (ع ) اتفاق افتاده
است .
ارشاد مفید، ص .173 (15)
رجال کشی ، ص 94- کشف الغمة ، ج 2، ص .206 (16)
مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 184- لهوف ، ص .20 (17)
روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است که حاجیها به "منی " بروند، و در آن زمان به (18)
این حکم استحبابی عمل می کردند، ولی در زمان ما مرسوم شده است که از روز هشتم
یکسره به عرفات می روند.
کامل الزیارات ، ص 68به بعد - مشیر الاحزان ، ص 9. (19)
لهوف ، ص .53 (20)
کامل الزیارات ، ص .105 (21)
کامل الزیارات ، ص .101 (22)
کامل الزیارات ، ص .121 (23)
کامل الزیارات ، ص .147 (24)
عقد الفرید، ج 3، ص .143 (25)
ارشاد مفید، ص .214 (26)
مناقب ابن شهرآشوب ، ج 3، ص 224- اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (27)
اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (28)
ذکری الحسین ، ج 1، ص ,152 به نقل از ریاض الجنان ، چاپ بمبک ی ، ص 241- (29)
انساب الاشراف .
سوره نحل ، آیه .22 (30)
تفسیر عیاشی ، ج 2، ص .257 (31)
مناقب ، ج 2، ص .222 (32)
الامامة والسیاسة ، ج 1، ص 253به بعد. (33)
از کتاب سمو المعنی ، ص 104به بعد، نقل به معنی شده است . (34)

 

  • محمد محمد

پیامبر گرامى اسلام (ص )در ضمن حدیثى فرمودند: هرکس با زن نامحرمى شوخى کند بخاطر هر کلمه اى که با او سخن گفته هزار سال زندانى مى گردد.امام صادق (ع ) فرمودند: پیامبر و على (ع ) به زنان سلام مى کردند ولى على (ع ) به زنان جوان سلام نمى کرد و مى فرمود: مى ترسم از صدایش ‍ خوشم بیاید و فتنه اش از ثوابش بیشتر شود.(134)

پیامبر در ضمن حدیثى نهى فرمودند: از آنکه زن بیشتر از پنج کلمه (غیرضرورى )، نزد نامحرم سخن بگوید.(135)

فقهاء نیز سخن گفتن بصورت مهیّج و تحریک آمیز را حرام دانسته اند.

امام موسى بن جعفر(ع ) بنقل از پیامبر (ص ) فرمودند: هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد هرگز در جائى که نفس زن نامحرمى را مى شنود توقف نمى کند.(132)

پیامبر فرمودند: آگاه باشید هرگز مرد و زنى با هم خلوت نمى کنند مگر آنکه سوّمى آنان شیطان است

 .

رخت ِ زیبای آسمانی را خواهرم با غروربر سر کن
نه خجالت بکش نه غمگین باش
چادرت ارزش است باور کن

بوی ِ زهرا و مریم و هاجر
از پر ِ چادرت سرازیر است
بشکند آن قلم که بنویسد:
دِمُدِه گشت و دست و پا گیر” است

توی بال ِ فرشته ها انگار
حفظ وقت ِ عبور می آیی
کوری ِ چشمهای بی عفت
مثل یک کوه نور می آیی

حفظ و پوشیده در صدف انگار
ارزش و شان خویش میدانی
با وقاری و مثل یک خورشید
پشت ِ یک ابر ِ تیره میمانی


خسته ای از تمام مردم شهر
از چه رو این قدر تو غم داری؟
نکند فکر این کنی شاید
چیزی از دیگران تو کم داری !!

قدمت روی شهپر جبریل
هر زمانی که راه می آیی
در شب ِ چادرت تو می تابی
مثل یک قرص ِ ماه می آیی

سمت ِ جریان ِ آبها رفتن
هنر ِ هر شناگری باشد
تو ولی باز استقامت کن
پیش ِ رو جای بهتری باشد

پر بکش سمت اوج میدانم
که خدا با تو است در همه جا
پر بزن چادرت تو را بال است
و بدان می برد تو را بالا

در زمانی که شان و ارزش جز
به دماغ و لباس و ماشین نیست
توی چادر بمان و ثابت کن
ارزش واقعی زن این نیست …!!!


شعر :وحید مصلحی

 

  • محمد محمد

1- ارائه یک چهار چوب صحیح برای پوشش زن که قبلا به آن اشاره شد.

2-
معرفی افراد محرم و نامحرم در قران کریم در سوره نور (24) آیه 31 ، که شامل محارم رضاعی نسبی و سببی می باشد.

3-
آشکار نکردن زینتها

که در این باره می توان گفت که اسلام دستور به زینت نکردن نداده است بلکه از زینت که باعث جلوه گری و خودنمائی زن در برابر مردان نامحرم می شود نهی نموده است.

قران کریم در این باره می فرماید:

«...
لایبدین زینتهن 1...»

زنان زینتهای خود را آشکار نکنند

4-
تبیین حد و مرز زینت در برابر افراد

که به سه قسم تقسیم می شود:

الف: زینت برای غیر محارم که آشکار نکردن زینتهای پنهان است و نگاه به زینتهای آشکار در صورتی خالی از اشکال است که خالی از هر گونه قصد لذت و ریبه باشد این حد زینت در آیه مبارکه الاماظهر منها استثنا شده است و دو قسمت زیر با رالالتبعولتهن از دستور لایبدین زینتهن استثنا شده است.

ب: زینت برای شوهر، که زینت علی الاطلاق می باشد و شامل تمام بدن می باشد.2

ج- زینت برای سایر محارم

از ابی جعفر علیه السلام وارد شده :

«
واما زینته المحرم فموضع القلاده فما فوقها و الدملج مادونه والخلخال و ما اسفل منه و اما زینه الزوج فالجسد کله»3

قسمت سوم ، مربوط به زینت برای سایر محارم است که شامل محل گردنبند و بالای ان، بازوبند و زیر ان و خلخال و انچه پائین آن است می شود. بنابراین باید به این مهم توجه داشته باشیم که از پوشیدن لباس حلقه آستین، دامنهای کوتاه با پاهای برهنه و یقه های باز بیش از حد متعارف حتی در برابر محارمی به جز شوهر مانند پدر ، برادر عمو و دایی .... خودداری کنیم و جواز نگاه کردن به زینتهای باطنی زنان ان هم در محدوده ای که در روایات نقل شده برای محارم غیر شوهر به شرطی است که فسادی در بین نباشد.

5-
نهی از تبرج مذموم

در قران کریم در این باره امده است «... و لاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی....» منظور از تبرج زنان در جاهلیت اولی، جلوه گری زنان در قبل از اسلام بوده است که در تمامی این دوران به دلیل عدم رعایت دستورات پیامبران زنان دچار چنین معضلی شده که سبب به وجود آمدن پیامدهای بد بسیاری برای جامعه نیز شده است.4 در تفسیر قمی5 روایتی باشند که از امام صادق علیه السلام از پدرش در ذیل آیه ... و لاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی ... آمده است و این است که «به زودی جاهلیت دیگری میآید» و در تفسیر التبیان6 آمده است که منظور از جاهلیت اخری زمانی است که مردم همان گونه عمل کنند که قبل از اسلام عمل می شده است.7

امروز شاهد این تبرج ها و جلوه گری های مذموم هم در مردان و هم در زنان هستیم. در روایات از چنین مردانی با چنین خصوصیاتی یاد شده است: یتزینون بزینه المراه لزوجها و یتبرجون تبرج النساء8 و از چنین زنانی این چنین یاد شده است نسوه کاشفات عاریات متبرجات. من الدین داخلات فی الفتن مائلات الی الشهوات مسرعات الی للذات مستحلات للمحرمات جهنم فی جهنم خالدات.9

6-
راهکار عدم حضور غیر ضروری زن در جامعه

با توجه به آیه شریعه:

و قرن فی بیوتکن و لاتبرجن تبرح الجاهلیه الاولی...10

در خانه هایتان بنشینید و آرام گیرید و بی حاجت و ضرورت از منزل بیرون نروید و مانند دوره جاهلیت پیشین ارایش و خودارائی مکنید.

زنان مؤمنه به پیروی از این آیه مبارکه باید از هرگونه حضور غیر ضروری در جامعه خودداری کند تا الگو و نمونه برای سایر زنان مسلمان باشند.

7-
راهکار ترویج فرهنگ غیرت در مردان

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) می فرماید : چگونه مردی است در حالی که تزئین می کند همسرش و خارج می شود از خانه اش به حالتی که تزئین کرده و عطر زده و شوهرش بر این امر راضی باشد پس می سازد برای همسرش آن زن هر قدم خانه اش در آتش.11

8-
راهکار حفظ نگاه

قل للمومنین یعضوا من ابصارهم... و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن 12

حفظ نگاه توسط زنان و مردان مومن یک مبارزه منفی با زنان جلوه گر می باشد و چون چنین زنانی را مورد بی توجهی قرار دهند یک اثر تربیتی دارد آنها متوجه خواهند شد که تنها با این وضع مورد توجه بیمار دلانی قرار خواهند گرفت که خود فاقد ارزش انسانی هستند.

9-
تبیین فلسفه حجاب برای جامعه

حجاب مایه ارزش احترام زن می باشد و مایه حفظ عفت و عصمت زن است. حجاب مایه تحکیم پیوند زوجین می شود حجاب سلامت جامعه را در بردارد حجاب حق الهی است و مسلمان تسلیم امر الهی می باشد حجاب پرچم پاکدامنی و عفاف برای زن است. حجاب سبب امنیت زن در جامعه می شود حجاب عاملی برای موفقیتهای معنوی است و حجاب ...

10-
آگاهی افراد از مضرات سوء بدحجابی

بدحجابی باعث عدم امنیت زن در جامعه می شود، بدحجابی عاملی برای بلوغ زودرس جوانان است، بدحجابی باعث بی ارزش شدن زن در جامعه می شود بدحجابی باعث بالا رفتن آمار طلاق، تلف کردن وقف استحاله شدن در فرهنگ بیگانه، فلج کردن نیروی کار در جامعه، تبدیل شدن زن به موجودی مصرفی استعمار کشیده شدن کشور و ... می شود، و علاوه بر ان عذابهای اخروی را نیز به دنبال دارد.

11-
صبر و استقلامت در ترک عادت

افرادی که سعی بر این دارند که بهبود در وضعیت پوشش خود به وجود آورند مسلما با مشکلاتی چون فشار از ناحیه اطرافیان، تمسخر عده ای نادان و ... قرار خواهند گرفت اما زنی که الگوی خو را فاطمه زهرا سلام ا... علیها و زینب کبری سلام ا... علیها قرار دهد سختی این کار در برابر سختیها که این بزرگان کشیده اند بسیار ناچیز است.

12-
تربیت تدریجی بر تحجب در خانواده

امام رضا علیه السلام در مجلس فرمودند: هنگامی که دختر شش ساله شد مرد نامحرم نباید او را در آغوش بگیرد یا ببوسد.

بنابراین در مساله آموزش حجاب و پوشش به فرزندان نیز پدر و مادر باید مرحله به مرحله او را به فلسفه و خوبیهای حجاب آشنا کرده و در خور درک فرزند به راهنمائی او بپردازند و فرزند تحت تربیت تدریجی و عملی پدر و مادر قرار گیرد.

باید به این نکته توجه داشته باشیم که غالبا پیروزیهای نهایی و کامل در دراز مدت به دست می آید.

13-
مراقبت در معاشرتها و همنشینی ها

حضرت علی علیه السلام می فرماید : با اشخاص شرور معاشرت و رفاقت نکن زیرا طبیعت توناخودآگاه از او متاثر می شود.13 بنابراین زنان مومنه باید مراقب باشند دوستان صمیمی و همدل خود را از زنان عفیف و با حیاء انتخاب کنند و از دوستی با افراد بی بند و بار خودداری کنند هر چند باید تلاش بر منشاء اثر بودن روی این افراد باشند.


14-
ترویج فرهنگ قناعت و ساده پوشی در زنان

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سلم می فرمایند:

استعینوا علی النساء بالعری ان احداهن اذا کثرت ثیابها و احسنت زینتها اعجبها الخروج 14

زنان را لباس ساده بپوشانید هنگامی که زیاد شود لباسها و نیکو شود زینت هایش وسوسه می شود او بر خروج از خانه

اسراف و زیاده روی و مد پرستی در تهیه لباس علاوه برابر انگیختن حس خودنمائی عاملی برای فقر خود ساخته این زنان می شود که آسیب های فراوان دیگری را به همراه دارد.

15-
ایجاد مشاغل خانگی برای زنان جویای کار

زنان مؤمنه باید سعی کنند وقت خود را با کارهای نیک پر کنند از جمله تربیت فرزندان، بالا بردن علم و آگاهی ، و همچنین کارهای هنری مفید برای زنان از جمله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

نعم اللهو المعزل للمراه الصالحه 15

بافندگی برای زن صالحه سرگرمی خوبی است.

16-
کمکهای اقتصادی در رفع مشکل بدحجابی

بعضی از بدحجابی علل و ریشه آن در عواملی چون فقر فرهنگی فقر اقتصادی، فراهم نمودن عوامل ازدواج ... می باشد که وظیفه سرمایه داران و خیرین است که با کمک دولت در رفع این مشکلات بکوشند.

17-
اجرای حدود و تعزیرات

اجرای قوانین اسلامی پس از آگاهی کامل افراد جامعه و تبلیغات کافی و تبیین مسئله حجاب در جامعه اسلامی برای افراد می تواند مثمرثمر طبق تبصره 638 قانون مجازات اسلامی زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر می شوند به حبس از ده روز تا دو ماه یا از پنجاه تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.16


18-
تعاون فرهنگی

در مراودات دو سویه سایر کشورهای اسلامی زمانی که آنان شاهد این امر باشند که زنان مسلمان با حفظ حجاب موفقیتهای بیشتری را در عرصه فعالیتهای اجتماعی، علمی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دارند و بسیاری از معضلات اجتماعی که در غرب در اثر برهنگی زد ایجاد شده است در یک کشور اسلامی جایی برای گسترش ندارد و در واقع کشورهای اسلامی عملا به تبلیغ ایده آلهای فرهنگی خود پرداخته اند.

19-
احیای امر به معروف و نهی از منکر

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: اگر شخصی در نهان معصیتی را مرتکب شود فقط به شخص او ضرر وارد می شود و اگر در ملاء عام گناهی را انجام دهد و دیگران او را نهی از منکر نکنند همه مردم زیان می بینند.17

البته باید توجه داشت در پیش گیری و درمان بدحجابی و بی حجابی باید امر به معروف با شیوه های منکر و بدون توجیه منطقی و خارج از حدود شرعی مشخص شده نباشد تذکرات باید صحیح باشد و مرحله به مرحله اجرا شود.

20-
ترویج فرهنگ نماز در بین زنان

زنان در حال نماز خواندن مکلف به داشتن حجاب کامل هستند؛ از طرفی بهترین نوع ارتباط معنوی بنده با خدای خویش در حالت نماز می باشد. با توجه به وجوب پوشش در نماز که بهترین حالت ارتباط زن با خداوند متعال است به ارزش جایگاه حجاب پی می بریم از طرفی زنان مومن برای انجام فرضیه الهی نماز در روز چندین بار داشتن پوشش کامل را عملا تمرین و تکرار می کنند علاوه بر آن با توجه به آیه مبارکه «وقرن فی بیوتکن و لاتبرجن .... اقمن الصلوه ...» خداوند در این آیه شریفه به زنان امر می کند که شرح و جلوه گری نکنید و اگر می خواهید نیروی بازدارنده ای در برابر این تبرج به دست آورید نماز را به پا دارید نماز شما را از فحشاء منکر باز می دارد. نماز خواندن نیرومندترین وسیله برای حفظ حجاب است.

--------------------------------------------------------------------------------

پی نوشتها:

1-
سوره نور (24) ، ایه 31.

2-
ر. ک : حسین بن احمدبن عبدالعظیمی الحسینی : «تفسیر اثنی عشری» ، تهران، میقات، چاپ اول، 1363، ج 9، ص 231.

3-
ر.ک : میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل مستنبط المسائل ، ج 14، ص 275.

4-
ابوعلی الفضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان ، ج 17، ص 127.

5-
ناصر ، مکارم شیرازی؛ «تفسیر نمونه» تهران ، ج 17 ، ص 298.

6-
علی بن ابراهیم، القمی: «تفسیر القمی» قم ، دارالکتب لطباعه و النشر، چاپ سوم، ج 2، ص 193.

7-
ابوجعفر محمدبن الحسن بن علیع الطوسی، «تفسیر التبیان القران» قم ، مکتب الاعلام الاسلامیه ، چاپ اول، 1409، هـ، ق، ج 8، ص 338.

8-
حر، عاملی «وسائل الشیعه» ج 15، ص 434.

9-
محمد بن علی بن بابویه قمی ،‹‹ من لا یحضره الفقیهâ€؛â€؛ ج 3 ، ص 390

10-
سوره احزاب (33) آیه 33

11-
تاج الدین محمدبن حیدر، شعیری؛ «جامع الاخبار» قم رضی، 363، ج 2، ص 158.

12-
سوره نور (24) آیه 30.

13-
عبدالحمید ابن الحدید معتزلی ‹‹ شرح نهج البلاغه â€؛â€؛ قم ، کتابخانه آیت ا... مرعشی 1404 ، ه.ق .ج 20 ص 272

14-
عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی ، شرح نهج البلاغه، قم ، کتابخانه آیت ا.. مرعشی ، 1404 هـ. ق جلد 12 ص 69.

15-
شیخ حر عاملی وسائل الشیعه ، ج 5 ، موسسه آل بیت قم 1405 ه . ق ص 318

16-
حسن ، عابدزاده «قانون مجازات اسلامی» تهران، موسسه فرهنگی عابدزاده ، 1375 ، ص 53.

17-
محمدباقر مجلسی: «بحار الانوار» ، ج 100، ص 78

  • محمد محمد

حجاب در ادیان الهی

 

فطری بودن پوشش:
حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایگاه خاصی است، و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطری است.

داستان حضرت آدم و حوا نیز فطری بودن پوشش را اثبات می کند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که برای مسیحیان نیز مقدس است)، می خوانیم:

«
و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوش نما و درختی دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد * آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریان اند، پس برگهای انجیر به هم دوخته، سترها برای خویشتنن ساختند...».

بعد ادامه می دهد:

«
و آدم، زن خود را حوا نام نهاد، زیرا که او مادر جمیع زندگان است* و خداوند رخت ها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید».1

بر طبق این متن، آدم و حوا لباسی نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریان اند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعدا خداوند لباسی از پوست به ایشان ارزانی داشت.

در قرآن کریم در مورد داستان حضرت آدم و حوا چنین آمده است:

فلما ذاقا الشجره بدت لهما سواتهما و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنه 2

آن گاه که آدم و حوا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید) و به سرعت، با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند.

طبق آیات شریفه قرآن کریم، حضرت آدم و حوا قبل از چشیدن درخت ممنوعه دارای لباس بوده اند، اما با خوردن از آن درخت ممنوعه (بر اثر اغوای شیطان) لباس خود را از دست دادند که بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند.

به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگی (خواه طبق نقل تورات قبل از آن دارای لباس نبوده و یا طبق قران کریم دارای لباس بوده اند) بلافاصله خود را با برگهای درختان بهشتی پوشاندند. این احساس شرم از برهنگی حتی بدون حضور ناظر بیگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسیله برگ ها (ولو بطور موقت)، از آن جهت که تحت هیچ آموزش یا فرمانی از جانب خداوند یا فرشته وحی و یا تذکر هریک به دیگری صورت گرفته است، بیانگر فطری بودن پوشش در انسان است و ثابت می کند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدن ها ایجاد نشده است، بلکه انسان های نخستین، یا به تعبیر بهتر، نخستین انسان ها، به طور فطری بدان گرایش داشته اند. و بنا به گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملت ها و آیین های جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هر چند حجاب در طول تاریخ، فراز و نشیب های زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچ گاه بطور کامل از بین نرفته است.

اگر به لباس ملی کشورهای جهان بنگریم، به خوبی حجاب و پوشش زن را در آن می بینیم. دقت در لباس ملی کشورها ما را از ورق زدن کتب تاریخی برای یافتن ملل و اقوامی که زنان آنها دارای حجاب بوده اند، بی نیاز می سازد و به خوبی اثبات می کند که حجاب در میان اکثر ملت های جهان، معمول بوده و اختصاص به مذهب یا ملت خاصی نداشته است.

تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده اند و جامعه بشری را به سوی آن دعوت کرده اند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعی در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهای ادیان الهی هماهنگ و همسو با فطرت انسانی تشریع شده است، پس در همه ادیان الهی پوشش و حجاب زن واجب گشته است.

در ادیان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امری لازم بوده است. کتاب های مقدس مذهبی، دستورها و احکام دینی، آداب و مراسم و سیره عملی پیروان این ادیان الهی، بهترین شاهد و گواه اثبات این مدعاست.




حجاب در شریعت زرتشت:
«
آشو زرتشت» با توصیه ها و اندرزهای خود، کوشیده است تا پایه های حجابی را که زنان ایرانی به عنوان یک فرهنگ ملی در ظاهر عرف خود رعایت می کنند، در عمق روح آنان مستحکم نماید و از این راه، ضمانت اجرای قانون حجاب را در آینده نیز تامین نماید و بدین سان، جامعه خویش را در مقابل امکان انحرافهای اخلاقی پنهان، بیمه کند.

قسمتی از پند و اندرزهایی که «آشو زرتشت» به پیروان خود توصیه نموده را نقل می کنیم، تا این اقدام مهم «آشو زرتشت» بهتر نمایان گردد و حرکت او در جهت تعالی و آموزش ریشه های «حفظ حجاب» و بیان لزوم توام نمودن حجاب ظاهری با عفت باطن، روشن ترشود.

او می فرماید:

ای نوعروسان و دامادان! روی سخنم با شماست. به اندرزم گوش دهید و گفتارم را به خاطر بسپارید و با غیرت، در پی زندگانی پاک منشی برآیید. هر یک از شما باید در کردار نیک و مهرورزی، بر دیگری پیشدستی جوید تا آن زندگانی مقدس زناشویی، با خوشی و خرمی همراه باشد.

ای مردان و زنان! راه راست را دریابید و پیروی کنید. هیچ گاه گرد دروغ و خوشی های زودگذری که تباه کننده زندگی اند، نگردید، زیرا لذتی که با بدنامی و گناه همراه باشد، همچون زهر کشنده ای است که با شیرینی در آمیخته و همانند خودش دوزخی است. با این گونه کارها زندگانی گیتی خود را تباه مسازید.

پاداش رهروان نیکی، به کسی می رسد که هوا، هوس، خودخواهی و آرزوهای باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره گردد. کوتاهی و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس، چیز دیگری نخواهد بود.

فریب خوردگانی که دست به کردار زشت می زنند، گرفتار بدبختی و نیستی خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است، ولی زنان و مردانی که به اندرز و راهنمایی من گوش فرامی دهند، آرامش و خوشی زندگی بهره شان خواهد بود و سختی و رنج از آنان دور خواهد گشت و به نیکنامی جاودانی خواهند رسید.3

و در کتاب «وندی داد» این جمله به طور مکرر آمده است: «کلام ایزدی است که کردار زشت را نابود می کند: از تو- ای مرد! خواهش می کنم پیدایش و فزونی را پاک و پاکیزه ساز! از تو- ای زن! خواهش می کنم تن و نیرو را پاک و پاکیزه ساز! آرزو دارم صاحب فرزند باشی و شیر تو فراوان شود!»4

در کتاب پوشاک باستانی ایرانیان در ذیل عنوان «پوشاک اقلیت های میهن ما» در مورد حجاب زنان زرتشتی چنین می خوانیم:

«
این پوشاک که بانوان زرتشتی از آن استفاده می کنند، شباهتی بسیار نزدیک به پوشاک بانوان نقاط دیگر کشور ما دارد، چنانکه روسری آنان از نظر شکل و طرز استفاده، نظیر روسری بانوان بختیاری است و پیراهن، شبیه پیراهن بانوان لر در گذشته نزدیک است و شلوار، از لحاظ شکل و برش، همان شلوار بانوان کرد آذربایجان غربی است و کلاهک، همان کلاهک بانوان بندری است».

دین زرتشت، بر سه اصل اساسی، «اندیشه نیک»، «گفتار نیک» و «کردارنیک» استوار گشته است.

موبدان در تفسیر اندیشه و کردار نیک می گویند:

«
یک زرتشتی مؤمن، باید از نگاه ناپاک به زنان دیگر دوری جوید».

در اندرز «آذرباد مارا سپند» موبد موبدان آمده است: «مرد بد چشم را به معاونت خود قبول مکن»5




حجاب در شریعت یهود:
رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبی نیست که کسی بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورخین، نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفته اند، بلکه به افراط ها و سخت گیریهای بی شمار آنان نیز در این زمینه تصریح کرده اند. در کتاب «حجاب در اسلام»، آمده است:

«
گرچه پوشش در بین عرب مرسوم نبود و اسلام آن را به وجود آورد، ولی در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می کردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام می خواست وجود داشت. در بین این ملتها وجه و کفین (صورت و کف دستها) هم پوشیده می شد. حتی در بعضی از ملتها سخن از پوشیدن زن و چهره زن نبود، بلکه سخن از قایم کردن زن بود و این فکر را به صورت یک عادت سفت و سخت درآورده بودند»6

ویل دورانت، که معمولا سعی می کند موارد برهنگی یا احیانا تزیینات و آرایش های زنان هر قوم را با آب و تاب نقل کند تا آن را طبیعی جلوه دهد، در این مورد می گوید:

«
در طول قرون وسطا، یهودیان همچنان زنان خویش را با البسه فاخر می آراستند، لکن به آنها اجازه نمی دادند که با سر عریان به میان مردم روند. نپوشاندن موی سر، خلافی بود که مرتکب را مستوجب طلاق می ساخت. از جمله تعالیم شرعی یکی آن بود که مرد یهودی نباید در حضور زنی که موی سرش هویداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد»7

او در توصیف زنان یهودی می گوید:

«
زندگی جنسی آنان علی رغم تعدد زوجات، به طرز شایان توجه، منزه از خطایا بود. زنان آنان دوشیزگانی محجوب، همسرانی ساعی، مادرانی پرزا، و امین بودند و از آنجا که زود وصلت می کردند، فحشا به حد اقل، تخفیف پیدا می کرد»8

در کتاب مقدس یهودیان، موارد متعددی یافت می شود که به طور صریح و یا ضمنی، حجاب و پوشش زن و مسائل مربوط به آن، مورد تایید قرار گرفته است. در برخی از آنها لفظ «چادر» و «برقع» به کار رفته است که نشانگر کیفیت پوشش زنان آن عصر است. اینک به پاره ای از آن موارد اشاره می گردد.



پوشش کامل در مقابل نامحرم:
در «سفرپیدایش» تورات چنین می خوانیم: و رفقه، چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد. زیرا که از خادم پرسید: «این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید؟» و خادم گفت: «آقای من است». پس برقع خود را گرفته، خود را پوشانید.9



عدم تشبه مرد و زن به یکدیگر:
در «تورات» آمده است: «متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد، زیرا هرکه این کند، مکروه یهود (خدای تو) است»10



نزول عذاب در اثر آرایش دختران یهود برای بیگانگان:
در «تورات» می خوانیم:

«
و خداوند می گوید از این جهت که دختران صهیون متکبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم، راه می روند و به ناز می خرام اند و به پاهای خویش، خلخالها را به صدا می آورند* بنابراین، خداوند فرق سر دختران صهیون را کل خواهد ساخت و خداوند، عورت ایشان را برهنه خواهد نمود* و در آن روز، خداوند زینت خلخال ها و پیشانی بندها و هلال ها را دور خواهد کرد* و گوشوارها و دستبندها و روبندها* و انگشترها و حلقه های بینی را* و رداها و شال ها و کیسه ها را* و آینه ها و کتان های نازک و عمامه ها و برقع ها را* و واقع می شود که: به عوض عطریات، عفونت خواهد شد وبه عوض کمربند، ریسمان و عوض موهای بافته، کلی و به عوض سینه بند، زنار پلاس و به عوض زیبایی، سوختگی خواهد بود* مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد* و دروازه های وی ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمین خواهد نشست»11

در تورات، از چادر و برقع و روبنده ای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را می پوشانده اند، صریحا نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان است.

برای نمونه در کتاب «روت» می خوانیم:

«
بوعز گفت: زنهار کسی نفهمد که این زن به خرمن آمده است. و گفت: چادری که بر توست، بیاور و بگیر. پس آن را بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وی گذارد و به شهر رفت»12

در مورد عروس یهودا می خوانیم:

«
پس رخت بیوگی را از خویشتن بیرون کرد. برقعی به رو کشید و خود را در چادری پوشید و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست»13



لزوم پوشاندن سر از نامحرمان:
ویل دورانت می نویسد:

اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنانکه مثلا بی آن که چیزی برسرداشت به میان مردم می رفت، و یا در شارع عام نخ می رشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل می کرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه ای او را طلاق دهد.14

او همچنین می نویسد:

...
و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده می شمردند. موافق بودند که مرد، باید برای پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند، لکن غرض آن بود که زن، خود را برای شوهر خویش بیاراید نه برای سایر مردها. 15

در کتاب «حکمه الحجاب و ادله وجوب النقاب»، برای تایید این که منشا حجاب زنان یهودی، وجوب حجاب در شریعت موسی (علیه السلام) بوده، به داستان حضرت موسی و دختران شعیب اشاره شده است که در آن، حضرت موسی به آنان امر کرد تا پشت سر او حرکت کرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند. 16





حجاب در مسیحیت:
همان طور که اشاره شد، ادیان الهی، به خاطر تناسبشان با فطرت و احکام کلی، جهت و شیوه واحدی دارند. در مسیحیت، همانند دین زرتشتت و یهود، حجاب زنان امری واجب به شمار می آمده است.

«
جرجی زیدان»، دانشمند مسیحی در این باره می گوید:

«
اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع، قبل از اسلام و حتی پیش از ظهور دین مسیح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است».

مسیحیت نه تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب زنان را تغییر نداده و قوانین شدید آن را استمرار بخشیده است، بلکه در برخی موارد، قدم را فراتر نهاده و با تاکید بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخته است، زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج، امری مقدس محسوب می شد و حتی در کتاب «تاریخ تمدن» آمده است که: «ازدواج در سن بیست سالگی اجباری بود، اما از دیدگاه مسیحیت که تجرد، مقدس شمرده شده است جای هیچ شبهه ای باقی نخواهد ماند که برای از بین رفتن تحریک و تهییج، این مکتب، زنان را به رعایت پوشش کامل و دوری از آرایش و تزیین، به صورت شدیدتری فراخوانده است

در این ارتباط، نگاهی به انجیل می اندازیم:

«...
و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مزین به حیا و پرهیز، نه به زلفها و طلا و مروارید و رخت گرانبها* بلکه چنان که زنانی را می شاید که دعوای دینداری می کند به اعمال صالحه*...»17

«
همچنین ای زنان، شوهران خود را اطاعت نمایید تا اگر بعضی نیز مطیع کلام نشوند، سیرت زنان ایشان را بدون کلام دریابد* چون که سیرت طاهر و خدا ترس شما را ببینند* و شما را زینت ظاهری نباشد از بافتن موی و متحلی شدن به طلا و پوشیدن لباس* بلکه انسانیت باطنی قلبی در لباس غیر فاسد روح حلیم و آرام که نزد خدا گران بهاست* زیرا بدین گونه، زنان مقدسه در سابق نیز که متوکل به خدا بودند، خویشتن را زینت می نمودند و شوهران خود را اطاعت می کردند* مانند ساره که ابراهیم را مطیع بود و او را آقا می خواند و شما دختران او شده اید»18

همچنین درباره وقار و امین بودن زن می خوانیم:

«
و به همین گونه زنان نیز باید با وقار باشند و نه غیبتگو؛ بلکه هوشیار و در هر امری امین»19

در روایات ما نیز چنین آمده است: حضرت عیسی فرمود: از نگاه کردن به زنان بپرهیزید، زیرا شهوت را در قلب می رویاند و همین، برای ایجاد فتنه در شخص نگاه کننده کافی است.20

حواریون و پس از آنها پاپ ها و کاردینال های بزرگ که دستورهای دینی آنان از طرف کلیسا و مذهب مسیحیت لازم الاجرا شمرده می شد، با شدتی هرچه تمام تر زنان را به پوشش کامل و دوری از آرایش های جسمی فرا می خوانده اند.

دکتر «حکیم الهی» استاد دانشگاه لندن در کتاب«زن و آزادی» پس از تشریح وضعیت زن نزد اروپاییان، در مورد حکم پوشش و حجاب زن نزد مسیحیت، عقاید «کلمنت» و «ترتولیان»، (دو مرجع مسیحیت و دو اسقف بزرگ) را درباره حجاب بازگو می کند:

«
زن باید کاملا در حجاب و پوشیده باشد، الا آن که در خانه خود باشد، زیرا فقط لباسی که او را می پوشاند، می تواند از خیره شدن چشم ها به سوی او مانع گردد. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگری را با نگاه کردن به صورتش وادار به گناه نماید. برای زن مؤمن عیسوی، در نظر خداوند، پسندیده نیست که نزد بیگانگان به زیور آراسته گردد و حتی زیبایی طبیعی آن نیز باید مخفی گردد، زیرا برای بینندگان خطرناک است»21

تصویرهایی که از پوشاک مسیحیان و مردم اروپا انتشار یافته است، به وضوح نشان می دهد که حجاب در بین زنان، کاملا رعایت می شده است. «براون و اشنایدر»، در کتاب «پوشاک اقوام مختلف»، برخی از تصاویر مربوط به زنان مسیحی را آورده اند که نشان می دهد همگی آنها دارای لباسی بلند و پوشش سر می باشند. 22

حجاب در شریعت اسلام:

اسلام که آخرین آیین الهی و بالطبع کامل ترین دین است و برای همیشه و همه بشریت، از طرف خداوند عالم، نازل شده است، لباس را «هدیه الهی» معرفی نموده و وجوب پوشش زنان را با تعدیل و انتظام مناسبی به جامعه بشری ارزانی داشته است. از انحرافات و یا افراط و تفریط هایی که پیرامون پوشش زنان وجود داشته است اجتناب نموده و در تشریح قانون، حد و مرزی متناسب با غرایز انسانی را در نظر گرفته است.

در حجاب اسلامی، سهل انگاری های مضر و سختگیری های بی مورد، وجود ندارد. حجاب اسلامی آن گونه که غرب تبلیغ می کند، به معنای حبس زن در خانه یا پرده نشینی و دوری از شرکت در مسائل اجتماعی نیست، بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موی سر و اندام خود را بپوشاند و به جلوه گری و خود نمایی نپردازد.

با توجه به غریزه قدرتمند جنسی، احکام و دستورهای اسلام، تدابیری است که خداوند برای تعدیل و رام کردن و همچنین ارضای صحیح این غریزه، تشریح فرموده است.



حجاب در قرآن کریم:
در قرآن کریم، آیاتی چند به طور صریح، در مورد وجوب حجاب و حد و کیفیت آن نازل شده است. در سوره نور، طی آیه مفصلی آمده است:

« ...
و به مردان مؤمن بگو که چشم های خود را فرو پوشند و نیز دامان خویش را، که برای ایشان پاکیزه تراست. همانا خداوند به آنچه انجام می دهند، آگاه است. و به بانوان با ایمان بگو چشمهای خود را فرو پوشند و عورتهای خود را از نگاه دیگران پوشیده نگاه دارند و زینت های خود را جز آن مقداری که ظاهر است، ننمایند و زینت های خود را آشکار نسازند، مگر برای شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، زنان هم کیششان، کنیزانشان، مردان سفیهی که تمایلی به زنان ندارند، و یا کودکانی که از امور جنسی بی اطلاع اند (غیرممیز). و پاهای خود را بر زمین نکوبند تا زینتهای پنهانشان آشکار شود. و همگی به سوی خداوند باز گردید، ای مؤمنان! باشد که رستگار شوید»23

همچنین در سوره احزاب آمده است:

«
ای پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حریت شناخته شوند و مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگیرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است»24

«
ای زنان پیامبر! شما اگر تقوا داشته باشید، همانند دیگران نیستید. بنابراین، هرگز نرم و نازک با مردان، سخن مگویید تا آن که دلش بیمار است، به طمع افتد. بلکه متین و نیکو سخن بگویید و خانه را منزلگاه خویش قرار دهید و هرگز مانند دوره جاهلیت نخستین، [برای نامحرمان] آرایش و خود آرایی نکنید و نماز را برپا دارید زکات را بپردازید و از خدا و رسولش اطاعت نمایید»25



حجاب در روایات:
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و معصومین (علیهم السلام) علاوه بر تاکیداتی که بر رعایت حجاب داشته اند، با ارائه دستورالعمل هایی، جامعه اسلامی را به سوی تهذیب و پاکی، رهنمون گشته اند که در این قسمت، برخی از آنها را نقل می کنیم.



پرهیز از پوشش بدن نما و نازک:
روزی اسماء - که خواهر زن پیامبربود-، با جامه بدن نما و نازکی به خانه پیامبر آمد. پیامبر، روی خود را از او برگرداند و فرمود: «ای اسماء، زن به حد بلوغ رسید، نباید جایی از بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دستها»26



نهی از آرایش و استعمال عطر در خارج از خانه:
پیامبر، در ضمن حدیثی، نهی فرمودند از این که زن، برای دیگران، خود را بیاراید، و فرمود: «اگر برای غیر شوهر، خود را آرایش نمود، لازم است خداوند او را با آتش بسوزاند»27



پرهیز زنان از شبیه ساختن خود به مردان:
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «خداوند، مردانی را که شبیه زن می شوند و زنانی را که خود را شبیه مرد قرار می دهند، نفرین کرده است»28

امام باقر (علیه السلام) نیز، در ضمن حدیثی فرمودند: «جایز نیست که زن، خود را شبیه مرد نماید، زیرا پیامبر، مردانی را که مشابه زنان می شوند و همچنین زنانی را که خود را شبیه مردها قرار می دهند نفرین کرده است»29

در قرآن و روایات، علاوه بر دستورهایی که در مورد حفظ حجاب زنان آمده است، مسؤلیتهایی نیز به مردان واگذار شده است که ذیلا به آنها اشاره می گردد:



عفت نسبت به زنان مردم:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «نسبت به زنان مردم، عفیف باشید تا زنان شما عفیف بمانند»30



دوری از چشم چرانی:
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که می فرماید: «چشم چرانی، تیری است مسموم از تیرهای شیطان، چه بسا، نگاهی که حسرتهای طولانی را در پی دارد».31



در نگاه فقیهان و دانشمندان مسلمان:
همان طور که اشاره شد، حجاب، از ضروریات اسلام است و تمام فرق اسلامی، آن را واجب می دانند، و در این که زنان باید به هنگام ادای نماز و در حضور مردان بیگانه، موی سر و تمامی اندام خود را به استثنای صورت و دستها (از مچ به پایین) بپوشانند، اتفاق نظر دارند، البته شافعیان و برخی از علمای شیعه پوشاندن صورت را نیز در حضور بیگانگان، لازم شمرده اند.

پایان این نوشتار را به پرسشی از امام خمینی (ره)، در مورد حجاب و حد آن، و پاسخ ایشان، که می تواند نشانگر نظرات دانشمندان مسلمان باشد، اختصاص می دهیم:

سوال: آیا حجاب از ضروریات اسلام است و منکر آن و کسانی که به این دستور الهی مخصوصا در جامعه اسلامی بی اعتنایی می کنند، چه حکمی دارند؟

پاسخ: اصل حکم حجاب از ضروریات است و منکر آن، حکم منکر ضروری را دارد و منکر ضروری، محکوم به کفر است، مگر اینکه معلوم باشد که منکر خدا یا رسول نیست.

سوال: حدود حجاب اسلامی برای بانوان چیست؟ برای این منظور، لباس آزاد و شلوار و روسری کفایت می کند؟ و اصولا چه کیفیتی در لباس و پوشش زن در برابر افراد نامحرم باید رعایت شود؟

پاسخ: واجب است تمام بدن زن بجز قرص صورت و دستها تا مچ، از نامحرم پوشیده شود و لباس مذکور اگر مقدار واجب را بپوشاند، مانعی ندارد، ولی پوشیدن چادر، بهتر است و از لباسهایی که توجه نامحرم را جلب کند، باید اجتناب شود. 32




بررسی نهایی:
از بررسی و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان چهارگانه، استنباط می گردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدت بیشتری برخوردار بوده است. به طور مثال، پوشاندن صورت، گرچه در زمان زرتشت معمول نبوده و بعد از او در میان زرتشتیان معمول شده است، اما طبق آنچه گذشت، چادر و روبنده از ارکان اخلاقی مسیحیان و یهودیان محسوب می شده است، در حالی که بنابر نظر اکثر فقهای اسلامی، پوشاندن صورت واجب نیست. لزوم کناره گیری کامل از زن در حیض در دین زرتشت، محق دانستن مرد در طلاق زنی که صدایش در کوچه شنیده شده بدون پرداخت مهریه از طرف دین یهود، رکن بودن چادر و روبند و ذکر نام آن دو به طور صریح در کتاب مقدس مسیحیان و وجوب سکوت زن نزد بیگانه و در کلیسا از طرف مسیحیت، بهترین گواه بر این مطلب است.

بنابراین، نه تنها اسلام واضع قانون حجاب نبوده است، بلکه در جهت جلوگیری از افراط و تفریط هایی که در طول تاریخ در مورد حجاب به وجودآمده بود، به قانونمند کردن و تنظیم آن همت گماشته است و آن را به صورتی متعادل، صحیح و متناسب با فطرت انسانی زن و غیرتمندی مرد، ارائه نموده است.

  • محمد محمد

از مطالب گذشته و بررسى ریشه ها و زمینه ها چنین نتیجه مى گیریم که عوامل بدحجابى را باید در امور ده گانه زیر خلاصه کرد:
1-
هجوم فرهنگ غرب ، و تلاش استعمار براى نابودى حجاب .
2-
اعتقاد به آزادى غلط، و ناآگاهى از آزادى صحیح و معقول .
3-
اعتقاد به دست و پاگیر بودن حجاب براى کار و تلاش .
4-
پیروى از هوسهاى نفسانى و خوشگذرانى بدون قید و بند.
5-
دگرگونى ارزشها، و اعتقاد کاذب به اینکه شخصیت زن در این است که زیبائیهایش آشکار باشد، که چنین حالتى بر اثر آگاهى یا عقده هاى درونى ، و تربیت هاى ناصحیح است که موجب کمبودهاى عاطفى شده ، و زن را براى جبران آن به شیوه هاى غیر طبیعى و ناهنجار سوق مى دهد، از جمله او را به بى حجابى و یا بدحجابى مى کشاند.
6-
الگوهاى دروغین ، عامل دیگرى براى بى حجابى و بدحجابى است ، با توجه به اینکه انسان به طور فطرى ، الگوپذیر و الگو گزین است . اگر در این راستا، هدایت صحیح ، او را راهنمایى نکند چه بسا با گزینش ‍ الگوهاى غربى و غرب زده ، و به بى حجابى و بدحجابى کشانده شود.
7-
تقلید کورکورانه و بدون دلیل که از جهل و عدم اعتماد به نفس و کمبود نشأ ت گرفته و انسانها را از راه راست منحرف مى سازد.
8-
جایگزینى فرهنگهاى بیگانه ، و دور شدن از فرهنگ اصیل اسلام .
9-
بى محتوایى ، و عدم استقلال فکرى و ضعف تجربه و تحلیلهاى عقلى و منطقى یکى از عوامل دیگر رو آوردن به ناهنجاریها از جمله ناهنجارى بى حجابى و بدحجابى است .
10-
سستى و سهل انگارى ، و زندگى بیمار گونه همچون زندگى معتادان که معلول ضعف اراده است ، قطعا ضعف اراده از عوامل مهم انحرافات و کج اندیشى ها و کج روشى خواهد شد.

  • محمد محمد

هر دخترى از ابتداى بلوغ هنگامیکه در معرض دید نامحرم قرار گیرد لازم است تمام موها و بدنش را بپوشاند بجز دو مورد: یکى دستها تا مچ ، دیگرى صورت به اندازه ایکه در وضو شستن آن لازم است بشرط آنکه :
الف این دو عضو داراى زینت نباشند. ب وکسى به آنها به قصد لذّت و هوس نگاه نکند. بنابر این اگر کسى به قصد لذّت بردن به آنها نگاه کرد حرام است ، یا صورت و دستها داراى زینت و آرایش بود مى بایست صورت و دستها را هم بپوشاند.
براى روشن شدن بیشتر به سؤ ال و جوابهاى ذیل که از امام (قدس اللّه ) مى باشد دقت فرمائید:
1-
حدود حجاب اسلامى براى بانوان چیست ؟ و آیا براى این منظور لباس بلند آزاد و شلوار و روسرى کفایت مى کند؟ و اصولا چه کیفیتى در لباس و پوشش زن در برابر افراد نامحرم باید رعایت شود؟
ج : واجب است تمام بدن زن بجز قرص صورت و دستها تا مچ از نامحرم پوشیده شود ولباس مذکور اگر مقدار واجب را بپوشاند مانعى ندارد ولى پوشیدن چادر بهتر است و از لباسهائى که توجه نامحرم را جلب کند باید اجتناب شود.
2-
چنانچه زن با خود زینت داشته ، مانند حلقه ازدواج یا انگشترى در دست یا چهره آراسته کرده باشد آیا واجب است وجه (صورت ) و کفّین (دستها) را بپوشاند؟
ج : پوشاندن از نامحرم در فرض مذکور واجب است .
3-
آیا سرمه کشیدن یا ابرو چیدن ، انگشتر عقیق ، ساعت ، عنیک طبى زیبا براى زنان زینت به حساب مى آید که پوشش آن لازم باشد؟
ج : هر چه در نظر عرف مردم زینت محسوب مى شود اظهار آن در برابر نامحرم جایز نیست .
4-
حناى دست زن را اگر نامحرم ببیند چه صورت دارد؟
ج : باید از نامحرم مستور کند (بپوشاند).
چند تذکّر:
1-
اگر بچّه بحدى برسد که مطالبى را که بزرگها مى فهمند او نیز بفهمد (ممیّز محسوب مى شود) و حجاب در مقابل او واجب است .
2-
از صورت و دستها که استثناء شده باید مقدار کمترى عریان باشد تایقین کند که به وظیفه اش عمل کرده است .
3-
در لزوم پوشش ، بین نامحرم هیچ تفاوتى نیست . بنابر این اقوام نامحرمان با دیگر نامحرمان هیچ تفاوتى ندارند.
س : آیا شوهر خواهر و برادر شوهر نیز همچون باقى نامحرمانند و حکم خودپوشى آنان نیز مانند دیگران است ؟
ج : شوهر خواهر و برادر شوهر با باقى نامحرمان در حکم تفاوتى ندارند و بایستى بهمان گونه که زن از دیگر نامحرمان خود را حفظ مى کند از آنان نیز خود را حفظ کند (بپوشاند) .
حتّى در برابر آنان نمى تواند با پاى بدون جوراب عبور کند (اگر چه آنها انسانهاى متشرّعى باشند و نگاه هم نکنند. زیرا زن بایستى از دید نامحرم بپرهیزد چه او نگاه کند یا نکند.


  • محمد محمد



گاهی اوقات مهم ترین مانع دستیابی ما به خواسته هایمان دقیقا جلوی چشمانمان است اما به آن بی توجهیم. شاید هم چون همیشه جلوی چشممان است نمی بینیمش. اگر از زاویه جدید نگاه کنیم به قول معروف یک شبه می توانیم ره صد ساله برویم.
1. غرور مانع یادگیری
غرور مانع اصلی یادگیری است. شما حتما این ضرب المثل ایرانی را شنیده اید "پرسیدن عیب نیست ندانستن عیب است" اما خودتان قضاوت کنید چند بار به خاطر حفظ غرورمان از سوال کردن طفره رفته ایم. اغلب کسانی که در رشته های مختلف علمی به پیشرفت رسیده اند کسانی اند که از پرسیدن نمی ترسیدند.

2. تعصب مانع نوآوری
هیچ چیز در دنیا بیشتر از تعصب مانع نوآوری و پیشرفت نوع بشر نشده است. به خیلی چیزها چنگ می زنیم و تعصب داریم اما نمی دانیم چرا. اگر در مورد خیلی از باور ها و روش های زندگی مان فکر کنیم فلسفه خاصی برایش نداریم درحالیکه شاید هر روز اجرایش کنیم. هرکسی که توانسته زیان های جبران ناپذیر تعصب بیجا را در زندگی اش کشف کند درهای تازه ای به رویش باز شده و دنیا را از منظر جدیدی دیده است.

3. کم رویی مانع پیشرفت
مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. اگر تمام جهان بگویند شما انسان بااستعدادی هستید تا زمانی که عقاید و افکارتان در ذهنتان باقی بماند نمی توانید پیشرفت کنید. دیگران با دیدن چهره موجه و رفتار شما به ارزش های شما پی نخواهند برد. تنها زمانی که لب به سخن بگشایید می توانید به پیشرفت دست یابید.
4. ترس مانع ایستادن
ترس مانع اصلی ثابت قدمی و پایبندی انسان بر اعتقاداتش است. ترس از قضاوت دیگران، ترس از طرد شدن، ترس از عدم موفقیت سبب می شود شما هرچقدر هم به درست بودن چیزی ایمان داشته باشید برای داشتن و عمل کردن به آن کاری نکنید.
5. تخیل مانع واقع بینی
انسان بی رویا غیر قابل تحمل است چه برای خودش و چه برای دیگران اما زندگی در تخیلات و توهم باعث می شود ما در دنیایی غیر حقیقی زندگی کنیم و زمانی از خواب غفلت بیدار شویم که خیلی دیر است.
6. بدبینی مانع شادی
انسان بد بین زندگی را به کام خود و نزدیکانش تلخ می کند. این جور افراد در بهترین قصر ها و زیبا ترین بنا ها به دنبال ترک های دیوار اند. باور کنید این زندگی برای هیچ کس به اندازه خودشان سخت نیست. شما می توانید از آنها پرهیز کنید اما خودشان به هیچ وجه نمی توانند از دست خودشان فرار کنند.
7. خود شیفتگی مانع معاشرت
حیات بشر به تعامل با دیگران بستگی دارد. بنابراین ما ناچار هستیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم. اما هیچ کس خواهان هم نشینی با انسان خود شیفته نبوده و نخواهد بود.
8. شکایت مانع تلاش گری
آنکه دائما در پی مقصر و شکایت و شماتت دیگران است عملا دست از تلاش برداشته چون مشغول یافتن مقصر است! به همین سادگی زندگی تان را هدر ندهید.
9. خود بزرگ بینی مانع محبوبیت
همه انسان ها دوست دارند در نظر دیگران به بهترین شکل دیده شوند اما وقتی دائما خودمان را در موضع قدرت و برتری قرار می دهیم سایرین را بیزار می کنیم و از خودمان فراری می دهیم.
10. عادت کردن مانع تغییر
عادت مانع تغییر است و باعث می شود سالهای سال در یک مکان، زمان، موقعیت و شرایط درجا بزنیم.

 

  • محمد محمد
  • محمد محمد

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

سایت خدماتی بیست تولز


وبلاگ نویسی | روانشناسی
آموزش زبان | مسکن قزوین
زبان انگلیسی | کوله پشتی
کد دعای فرج آقا امام زمان ( عج )